English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2725 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
beadroll U صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
an underground U مترو
subways U مترو
subway U مترو
underground U مترو
prospectuses U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectus U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
Where is the underground? U مترو کجاست؟
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
job U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
jobs U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
languages U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
powered U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
language U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
powering U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
notification message U پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
prompt to go U اماده برای رفتن
trip the light fantastic <idiom> U رفتن برای رقصیدن
volleyball net U بطول 5/9 مترو پهنای 1 متر
Where is the nearest underground station? U نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
fluctuability U امادگی برای بالاوپایین رفتن
gressorial U مناسب برای راه رفتن
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
Do not lean out! U به پنجره تکیه ندهید! [در اتوبوس یا مترو]
masks U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
mask U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
to step out U برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
sand shoes U یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to approach U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to be coming up to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
turn out <idiom> U رفتن برای دیدن یا انجام کاری
to come to meet U به طرف کسی رفتن برای برخورد
to come towards U به طرف کسی رفتن برای برخورد
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go clubbing U به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره]
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
shift U روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
shifted U روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
raw U 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
shifts U روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
transaction U رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
outh U باید
the f. of a table U باید
in due f. U باید
there is a rule that... U که باید.....
maun U باید
shall U باید
should U باید
must U باید
ought U باید
to have to U باید
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
i must go U باید بروم
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
i ought to go U باید بروم
it is necessary for him to go U باید برود
it is to be noted that U باید دانست که
how shall we proceed U چه باید کرد
i ougth to go U باید بروم
one must go U باید رفت
i ougth to go U باید رفت
as it deserves U چنانکه باید
ought U باید وشاید
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
you must know U باید بدانید
it is necessary to go U باید رفت
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
to do a thing the right way U کاری راچنانکه باید
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
shall i go? U ایا باید بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
you might have come U باید امده باشید
the needful U انچه باید کرد
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
Let us see how it turns out. U باید دید چه از آب در می آید
to d. what to say U اندیشیدن که چه باید گفت
comme il faut U چنانکه باید وشاید
chicane U مانعی که باید دور زد
you must go U شما باید بروید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
meetly U چنانکه باید و شاید
it is to be noted that U باید توجه کردکه
enow U بسنده انقدرکه باید
prettily U بخوبی چنانکه باید
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
he needs must go U ناچار باید برود
it is to be noted that U باید ملتفت بود که
he must have gone U باید رفته باشد
loads U کاری که باید انجام شود
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
One must take time by the forelock . U وقت را باید غنیمت شمرد
to which side do I have to turn? U به کدام طرف باید بپیچم؟
he is much to be pitted U بحالش باید رحم کرد
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
One must keep up with the times. U باید با زمان آهنگ بود
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
load U کاری که باید انجام شود
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
if i know what to do U اگر میدانستم چه باید کرد
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
One must draw the line somewhere. <proverb> U هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
backlog U کاری که باید انجام شود
backlogs U کاری که باید انجام شود
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1tink and grow rich
1incentive
1affixation
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com